شخصیت سمِ ارباب حلقه ها رو به یاد دارین؟

سم و فرودو.

در قسمت سوم ارباب حلقه ها یکی از سکانس های پایانی فیلم به شرح زیره:

فرودو خسته از حمل حلقه و فشار روانی زیادی که تحمل کرده یه گوشه بیهوش میشه. سم می دونه اگه حرکت نکنن هر دو می میرن. جونشون به این کار بسته س. سم تمام توانشو جمع میکنه و فرودو رو روی دوشش میندازه و یه دیالوگ ماندگار میگه: " اگه نمی تونم حلقه رو حمل کنم، تو رو روی کولم میذارم." و در حالی که فرودو روی شونه هاشه به سمت دهانه ی آتشفشان حرکت می کنه.

این دیالوگ کلی حرف داشت. سم پذیرفته بود فرودو بهتر از اونه. پذیرفته بود نمی تونه به جایگاه فرودو برسه و فهمیده بود زندگیش در گرو موفقیت فرودو عه.

سم، فرودو رو به مقصد میرسونه هر چند فرودو در آخرین لحظه گند میزنه به تمام زحمت های سم. هر چند دوباره گندشو درست می کنه ولی.

در نهایت سم دستشو می گیره و ازون پرتگاه بالا می کشه و هر دو با هم از دهانه آتشفشان فرار می کنند.

معمولا از روی خیال بافی همیشه خودمو جای شخصیت اصلی میذارم ولی اولین باری بود که بدون معطلی خودمو سم، فرض کردم.

الان واقعا تبدیل شدم به سم. سم به فرودو ایمان داشت. هر کاری که می پذیرفت و فقط حامی فرودو بود. هرچند فرودو همچین حسی به سم نداشت. 

احساس می کنم واقعا تبدیل به سم شدم و فرودوی زندگیم روی دوشمه. ولی نمی دونم می تونم به سلامت به دهانه آتشفشان برسونمش یا .

نمی دونم می تونم به سلامت از اون آتشفشان بیرون بیارمش یا.

باشد که داستان من و فرودوی زندگیم هم مثل پایان ارباب حلقه ها باشه. حتی اگه فرودوی من در پایان به یه جای دور بره باز هم برام پذیرفتنی و شاید حتی شیرین باشه. به هر حال هر کدام از ما یه پایانی داریم و با وجودی که زندگی خیلی خیلی سخت گیره دارم تمام سعی مو می کنم که یه پایان خوش بسازم. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها